بوسه و سیلی ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود. ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند. قطار راه افتاد و وارد تونلی شد. حد ...
صفحات جانبی
ابر برچسبها
آمار و اطلاعات
بازدید امروز : 553
بازدید دیروز : 85
کل بازدید : 1437349
تعداد کل یاد داشت ها : 1500
آخرین بازدید : 103/9/5 ساعت : 10:19 ص
لوگوی دوستان
دیگر امکانات
بوسه و سیلی
نگاهم کن....
صدایم کن ، که صدایت آرامش وجود من است!
نگاهم کن ، که درون چشمانت برایم طلوع یک دنیا عشق و محبت است!
دعایم کن ، که دعای تو تضمین فرداهای زیبای با تو بودن است !
نوازشم کن ، که دستان پر مهرت گرمی گونه های سرد و خیسم است !
باورم کن ، که با باور تو من عاشقترینم!
اشکهایم را پاک کن ، حالا نگاهم کن ، کمی با من درد دل کن ، مرا آرام کن !
بگذار سرم را بر روی شانه هایت بگذارم ، بگذار دستانت را بفشارم ، بگذارم بگویم چقدر
دوستت دارم ، مرا باور کن !
با آن چشمهای زیبایت نگاهم کن ای عشق من ، نگاه تو مرا دیوانه تر میکند!
نگاه زیبایت را باور دارم ، زیرا درون آن یک دنیا محبت میبینم !
نگاهت را باور دارم زیرا در نگاهت معنای واقعی عشق را می بینم و کلمه دوستت دارم
را میخوانم و با تمام وجود حس میکنم که چقدر مرا دوست داری !
با نگاه عاشقانه ات نام مرا صدا میکنی و میگویی که تنها مرا داری !
با نگاه عاشقانه ات راز دلت را میدانم و میگویم که محرم رازهایت هستم
نگاهم کن که نگاهت مرا به این باور می رساند که ما هر دو یک عاشق واقعی هستیم!
با نگاه درون چشمهای زیبایت راز دلت را میخوانم و این را میدانم که تو بهترینی! تو
همانی هستی که لایق منی !
نگاهم کن ، با نگاهت صدایم کن، با صدایت آرامم کن !
نگاهم کن ای عشق تا با نگاه به آن نگاه عاشقانه ات احساس خوشبختی کنم!
می نویسم تا بدانی :
می نویسم تا بدانی :
باران ابرها زود گذرند
و باران چشم عاشق ماندگار تر !
می نویسم تا بدانی :
رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
می نویسم تا بدانی :
اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !
می نویسم تا بدانی :
دوستت دارم و تمام نوشته هایم بهانه ست
برای گفتن " دوستت دارم "های دلم
شبی از پشت یک تنهایی
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی
خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟
نمیدانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی
نمیدانم کجا؟تا کی؟برای چه؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه برمیداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی
تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی حس کرد من بی تو تمام هستیم از دست خواهد رفت
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه میدانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد
هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
و بعد از اینهمه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل
میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر
نمیدانم چرا؟ شاید به رسم پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
شعر کوچه از فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن
با تو گفتم
حذر از عشق؟
ندانم
سفر از پیش تو
هرگز نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم
"
باز گفتم ک : " تو صیادی و من آهوی دشتم
...!
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید که از تو جوابی نشنید
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هخبر همم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرد
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
انشاهای غضنفر
انشاهای غضنفر
--------------------------------------------------------------------------------
موضوع انشاء : ?? نوروز را چگونه در کردید ؟
امسال سال نو خیلی مبارک بود زیرا در امسال پدرم ما را به شمـــال برده است! این بهترین مسافرتی است که پدرم ما را آورده است چـــون قبل از این هیـــچوقت ما را به مسافرت نبرده بود! در راه شمال به ما خیـــلی خوش گذشـت! ما در راه خیلی چپ کردیم! پدرم می گفت من می پیچم ولی نمیدانم چرا جــاده نمی پیچه!
خواهرم یک بار دستش را از پنجره ماشین بیرون آورد تا پوست تخمـهاش را بریزد و یک ترانزیت از کنار ماشین ما رد شد و دست خواهرم از بازو کنده شد و ما خیلی خندیدیم ما برای ناهار به اکبر جوجه رفتیم، البته من خود اکبرآقا را ندیدم ولی پدرم که او را دیده است می گوید خیلی جوجه اسـت! در جاده خیلی برف آمده بود و ما برف بازی کردیم! مـــــن با گوله برف به پس کـله پدرم زدم و او عصبانی شد و دست من را لای در ماشین گذاشـت و در ماشین را محکم بست!
ما به متل قو رفتیم و سر یک میز نشستیم و پدرم قیلـون و چایی ســـفارش داد. پدرم خیلی قشنگ قیلون میکشد. پدرم حتی در متل قـو هم از رژیمش دست بر نمیدارد و درِ گوشی به همان پسره که قیلون آورد چیزی مـیگوید و یک پارچ آب سفارش می دهد! پدرم عادت دارد نوشابه را با آب قاطی میکند!
کنار ما چند تا جوان نشسته اند و آواز میخوانند: میخوام برم زن بگیرم ! گوجه بدم رب بگیرم و ... پدرم با این شعر خیلی حال میکند ولی مادرم عصبانی میـشود و با پارچ آب پدرم به صورت من میکوبد! ما 13 را در همانجا در کردیم البته پـدرم خیلی بیشتر از ما در کرد ولی به هر حال به ما خیلی خوش گذشت و من خیلی کتک خوردم ...
×××
موضوع انشا: سال گذشته را چگونه گذراندید؟
قلم بر قلب سفید کاغذ می گذارم و فشار میدهم تا انشا ام آغاز شود. سال گذشته سال بسیار خوبی و پر برکتی میباشد. سال گذشته پسر خاله ام زیرچرخ تریلی رفت و له گشت و ما در مجلس ترحیمش شرکت کردیم و خیلی میوه و خرما و حلوا خوردیم و خیلی خوش گذشت .
ما خیلی خاک بازی کردیم. من هر چی گشتم پسرخالهام را پیدا نکردم. در آن روز پدرم مرا با بیل زد، بدون دلیل !
من در پارسال خیلی درس خواندم ولی نتوانستم قبول شوم و من را از مدرسه به بیرون پرت کردند. پدرم من را به مکانیکی فرستاد تا کار کنم و اوستای من هر روز من را با زنجیر چرخ می*زد و گاهی موقعها که خیلی عصبانی میشد من را به زمین میبست و دو سه بار با ماشین یکی از مشتریها از روی من رد میشد .
در سال گذشته ما به مسافرت رفتیم و با قطار رفتیم. من در کوپه بسیار پدرم را عصبانی کردم و او برای تنبیه من را روی تخت خواباند و تخت را محکم بست و من تا صبح همان گونه خوابیدم !
پدرم در سال گذشته خیلی سیگار میکشد و مادرم خیلی ناراحت است و هی به من میگوید: غضوک اوغلی، ولی من نمیدانم چرا وقتی مادرم به من فحش میدهد، پدرم عصبانی می شود !
در سال گذشته ما به عید دیدنی رفتیم و من حدوداً خیلی عیدی جمع کرده ام، ولی پدرم همه آنها را از من گرفت و آنتن ماهواره ای خرید که بسیار بدآموزی دارد و من نگاه نمیکنم. پدرم در سال گذشته رژیم گرفته است و هر شب با دوست هایش آب و ماست و خیار میخورند و میخندند، گاهی وقتا هم آب با چیپس و ماست موسیر میخورند !!!
جواد ترین های سال گذشته
--------------------------------------------------------------------------------
جوادترین اسم:در این زمینه هیات داوران به علت انبوه اسامی کار دشواری را پیش رو داشت اما پس از رایزنی های فراوان از میان شیر علی،قلی ،انریکو و ثابت جایزه به اسم قباد اهدا شد
جوادترین سرگرمی:داوران در این بخش از میان دوردرجا،چت،تک چرخ،قلیون و منچ جایزه را مشترکا به چت و قلیون اهدا کرد
جوادترین ساز:نامزد های این بخش گیتار،بوق بیابونی،کمونچه ،گیتاربیس و سه تار بود که داوران محترم جایزه را لایق گیتار دانست
جوادترین خواننده غیر مجاز سال: در این قسمت هیات داوران با تقدیم دیپلم افتخار به حسن شماعی زاده،جایزه جو اد بلورین را با اکثریت ارا به داوود بهبودی تقدیم کرد
جوادترین البوم سال: تنها قسمتی که داوران بدون هیچگونه اختلاف نظر به نتیجه رسیدند....البوم دیوونه منصور
جوادترین اهنگ سال: در حالی که همه نفس ها در سینه حبس شده بود تیم داوری با تقدیم دیپلم افتخار به اهنگ نون ودلقک جایزه اصلی را به علی رضا عصار و اهنگ خیال نکن نباشی...
جایزه ویژه:در این قسمت به خاطر یک عمر فعالیت جوادی و گسترش مسلک جواد جایزه ویژه به عباس قادری اهدا شد.قادری در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود به روی صحنه امد و در میان شور و حال عرفانی مردم جایزه را دریافت کرد
جواد های مطبوعات: جوایز با دقت تمام اهدا گردید...روزنامه خبر ورزشی،ستون پنجره نقره ای و امیر مهدی ژوله در بخش های جواد ترین نشریه و ستون و نویسنده به حق خود رسیدند
جواد ترین گزارشگر سیما: در حالی که به علت شایسته بودن همه میرفت که کار به دعوا بکشد جایزه به جواد خیابانی اهدا گردید.جواد پس از دریافت جایزه گفت: این جایزه را که حاصل یک عمر تلاش میدانم به استادم اسکندر کوتی تق دیم مینمایم.در ضمن من شریک تجاری مهندس نیستم
جوادترین سایت سال: هیات داوران ضمن سپاس از سایت پندار، به علت گرافیک واستانداردهای کامل جوادی جایزه را به سایت چلچراغ پیشکش کرد
جوادترین کتاب سال: داوران در اقدامی عجیب جایزه را مانند سال گذشته به اقای مهندس برای کتاب اهنگ برای موبایل تقدیم نمود.کتابی کامل که در ان انواع اهنگ ها از موتزارت و باخ گرفته تا ویرون بشی ای دل و بدنام وپلنگه موجود است تا روی گوشیتان(????) نصب و از نوای رویایی ان لذت برید
جوادترین صحنه سال: صحنه ای که شهرام خان ناظری با ان سیبیل خاص!! و عینک قرمز در تلویزیون ظاهر شد و شعر فردوسی را در میان بهت همه ما اشتباه خواند(پی افکندم از نظم کاخی بلند..کز اب و اتش!!!!!!! نیابد گزند
جوایز بخش های جانبی: داوران جواد بلورین را به عمو رحیم به عنوان شیرینی فروشی ،حس ن روباه به عنوان جواد قهرمان،تکیه کلام(جونه تو سالاره)،مانتو خفاشی در بخش پوشاک، ادکلن بیک،لاستیک وکفش سفید،یخ در بهشت وخاکشیر(مشترکا) برای نوشیدنی گوارا اهدا شد
جوادترین فوتبالیست سال: مهمترین جایزه..خیلی ها دوست داشتند جای این برنده رویایی بودند.به همین دلیل داوران نفر برگزیده این بخش را برای افزایش هیجان در انتها اعلام نمودند.نیکبخت واحدی در حالی که تل قشنگش را با ان چسب دماغش ست کرده بود جایزه را دریافت کرد.در حالی که اکثریت یوزپلنگ های سالن را بغض و گر فرا گرفته بود
بیانیه هیات داوران با صدای بهرام شفیع قرائت شد و در ان ارزو کردند که سالی مملو از جواد و بدور از هرگونه تیتیش باشیم.شفیع نیز به علت برگزاری موفق مراسم به شدت از سوی حضار تشویق شد
و سرانجام رییس دائمی هیات داوران در میان فریاد های مردم برای نصیحت پشت میکروفون تشریف فرما شدند. مسعود خان کیمیایی حرف های مهمی ایراد کردند که به علت تکراری بودن بی خیال
ازدواج به سبک عربها !!!!!!!!!!!!
هذا المطالب فی امور الزداوج فی باب عاشقیه در مراحل عملیه
به قلم: شیخ ابو علی عطای "یعنی چه" من مملکة اسلامیه
البخش الاول??العاشقیه
ان الازدواج امر میمون، الذی محتاج بها هر پسری (وهکذا هر دختری)بالخصوص فی ایام الجوانی و هو مشتمل بر مراحل المختلف من جمله العاشقی و الخواستگاری و النامزدی و العقد و العروسیه و الطلاق? و الان بررسیه فی هذه القسمت فی البیرامون ??النحوه العاشقی ?
فی الموضوع النحوه العاشقیه، موجود نظرات المختلف بین العلماء الازدواج:
فی الطریق الاول??الجوان العلاف میگردد، فی الخیان فی حال رأسه پایین و فکره فی هپروت و فی لحظه می آورد رأسه البالا و یعاشق بالاولین الدختر الذی یشاهده لا به یک دل بل به صد دل?
و العلماء یقولون به هذه الشیوه????الروش الرندوم ??یا ??الروش الشانسیه ??
فی النوع الدیگر??الفرد العاطل و الباطل می ایستد فی سر الکوچه و ینظر الی هر فرد الذی رد میشه فی حال پکش سیگار و یتداوم این کارالی الوقتی که هو یعاشق الی یک نفر بدتر من خودش?
نوع الدیگر العاشقی موجود الذی هست کلاسش بالاتر و یستعمل فی الدانشگاه کثیراً?
فی هذا الطریق، الجوان یعاشق فی الزمان رد و البدل الجزوه و المباحثات الشبه العلمیه، افزاید العشق، فی هذه الشیوه تا حد الجنونیه
نوع الجدید من العاشقی جاء به البازارنو هو العاشقی بوسیله الاینترنت و رخ میدهد فی موقع الچت و قس علی هذا?
فی هذا الروش، الجوان یعاشق بالذی یتایپ (تایپ میکند)، اللغات بالناز و العشوه فی حال لا یشاهد المعشوقه?
لاجرم الجوان باید باشد المحتاط کثیراً فی هذا الروش چرا که الذی یتایپ با ناز و ادا، یمکن باشد فرد با سبیل به این هوا?
و اما الگونه العاشقیه که رویم الی رویتان و الگلاب تحت الپایتان معروف بالعاشقیه الواقعیه و فی هذا الشیوه، الجوان یعاشق به هر کس که حاضر بالازدواج با او عشقاً عشقا?
فی هذا الطریق، الجوان العاشق المیمیرد برای المعشوق خود فی چند ماه الاول?اما الامان از یک سال بعد??
الجوان العاشق یقال الی المعشوقیه??الببند اون دهنتو، میزنم تو سرت، الخاک فی رأسی که الاومدم خواستگاریانت??الالهی پام یشکست (میشکست)و لا اومدم?
المعشوق تقال الی الهمسر خود??انا دیگر لا تحمل هذا الوضع??انا لا یسکن فی اللونه الموش که انت یقال بذالک المنزل??انا میرم مسکن البابام?الجوان العاشق??انت غلط میکنی ??الپاتو قلم میکنم اگر تخرج فی هذا المنزل?
المعشوق??الحالا میبینی
التتتتتتتتقققققققق?هذا الصوت الکثیره الباب که المعشوق رفت الی المنزل الباباش?
فی هذا الوقت الجوان العاشق البدبخت و البیچاره باید یطعم البهترین طعام فی الدوران المجردیه که النیمرو و الاملت باشد?
الچند روز بعد الجوان العاشق و البدبخت باید یکشد ?بکشد??المنت بالطلا و الجواهر و الدسته گل فی المعشوق خود که تو رو خدا برگرد??انا المعذرت??انا الاشتباه??انا العصبانی?
القصه ما به سر رسید الکلاغه لا رسید الی المنزله?
البیچاره آقایون?
?مع التغییرات الکثیره?
انا حالم به هم خورد از بس نتایپ العربیه ?
فلا الزت الزیاد
یه عالمه مطالب باحال
دخترها: بعضی از اونا واقاً می خونند وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ... یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند.
و اما پسر ها: یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه ... یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون. همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون میاد) بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده . خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خرد میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی
راهنمای جواد شدن واسه دخترها
داشتن یک سگ از نوع پشمالو و بردن آن به همه*جا--
پاتوقها: پاساژ گلستان و شهرک غرب --
اصولا جزو شاگردان درس*نخوان باشید. چون اگر پرسیدند چرا فلان درس راننوشتی؟ فورا جواد بدهید: دیشب تا دیروقت مهمانی بوده*اید و وقت نکردید
-- مانتو باید بسیار کوتاه باشد، حداقل تا کمر--
در هر موضوعی کل بیندازید. چون از قدیم گفته*اند: کل بیندازید تا کم نیاورید--
علاقه به سوزان روشن و شهره-
- حضور در کلیه اردوها --
همیشه در جیب خود مقداری مایه*تیله داشته باشید تا دوستانتان را (حتی به زور) مهمان کنید-
- دیدن فیلمهای «من ترانه 15 سال دارم» و«زندان زنان» توصیه می*شود-
- اگر ماشین هم دارید و یک سی*دی از آینه آن آویزان کرده*اید که دیگر نورعلی نوره !!!
+ سلام به همه.
+ با عرض سلام خدمت دوستان اریایی خواستم یک خبر بی اهمیتی رو بهتون بگم و اونم اینه که وبلاگ نبض شاه تور تا یک هفته دیگه از صفحه روزگار محو میشه.بای بای
+ سلام، دوستان امیر حسام هستم، از این به بعد وبلاگ نبض شاه تور دست دوست خوبم آقا فرهاده من مستقل شدم اینم آدرس وبلاگمه:http://amirhesamkochebagh.parsiblog.com/ خلاصه که خیلی کار دارم باید برم برسم به وبم ،دوستی دادم رد نکنیدا. تازشم هر گونه فیدی از طرف نبض شاه تور مسولیتش با من نیست... بای با وب جدیدم بازم می یام...
+ وقتی خواستن ها بوی شهوت می دهند... وقتی بودن ها طعم نیاز دارند... وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار، با هر کسی پر می شود... وقتی نگاه ها ، هرزه به هر سو روانه می شود... وقتی غریزه، احساس را پوشش می دهد... وقتی انسان بودن، آرزویی دست نیافتنی می شود... نه دیگر نمی خواهمت، نه تو را و نه هیچ کس دیگر را
+ سلام بچه ها میدونستید اسم محمد اصفهانی، محمدمهدی واعضی هست؟ بای!!
+ سلام،بروبچ پیام رسان!!! حالدون خوبس؟کیفتون کوکه؟!!! چیکارا می کونید؟ بعد آپ دیشبم بعد7هشت 10روز!! امروز که از مسافرت اومدم آمار وبم قانع کننده بود و عجیب!!
+ بچا!!! من که نیستم ولی به مولا پرسپولیسیا بترکونیدا! راستی ی تسلیتم میگم به استقلالیا برا بازی قبلیشون!! من چندروزی نیستم. بچا اگه بردیم زیاد سربی سری لنگی ها نذارید گریشونا دراریدا!! باختی قبلیشون کافیس ،به اندازه ی کافی گریه کررررررردند!!!دییییی .خدافظ همدون!!
+ دوستان سحرتون به کامتون باشه!!! خدانگهدار
+ انگار امروز اینجا خیلی خلوته!!! راستی سلام... اومدم ی فید بذارم و برم! امیدوارم با دعای شما دوستان خوب امشب تیم ملی مون موتورش روشن بشه بااستارتی که توی بازی قبل زد امشب راه بیفته به سمت جام جهانی در برزیل!! بای
+ سلام دوستان خوبم. جا داره اول عید فطر رو بهتون تبریک بگم! راستی هر چند که قبلأ هم این کار عملی بود ولی الان جدی تر شده هر کی همراه اول داره و آهنگ پیشوازش فعال نیست ی پیام کوتاه بده به 8989 تا کد ها رو بهتون بده و فعال بشه.دیییییییی