عشقهایی که زود on و تند off میشود به گفته شاعر؛ اگر فرهاد اکنون زنده بودی ز عاشق پیشگی توبه نمودی!
عشقهایی که زود on و تند off میشود به گفته شاعر؛ اگر فرهاد اکنون زنده بودی ز عاشق پیشگی توبه نمودی!
اگر میخواهید عشق سابقتان را دوباره به رابطه برگردانید چند نکته مهم برایتان داریم که سعی میکنیم با سرعت هرچه تمامتر برایتان بازگو کنیم که زیاد وقتتان را نگیرد.
شاید بد نباشد که اول یک چیزی درمورد خودم بگویم. من عادت داشتم که همیشه اشتباهات بزرگی در روابطم مرتکب شوم... وقتی میخواستم یک نفر را به رابطه برگردانم کارهای افتضاحی میکردم. با گذشت زمان خیلی چیزها یاد گرفتم، موفقیتهای زیادی پیدا کردم و الان سعی میکنم به بقیه دخترها و پسرها هم کمک کنم چطور عشقشان را به رابطه برگرداند.
واقعاً اینقدر وقت نداریم که من همه تاریخچه زندگیم را برایتان تعریف کنم. بهخاطر همین سریع سر اصل مطلب میروم.
الان باید روی یک آمار دقیق و عمده تمرکز کنیم.
کسانیکه در غم و اندوه به هم خوردن رابطهای هستند، گرایش خیلی زیادی دارند که دقیقاً برعکس آنچه که باید بکنند را انجام دهند. به همین خاطر همه تلاشم این است که قبل از اینکه صدمه جبرانناپذیری به رابطهتان بزنید راهنماییتان کنم.
در هر فاجعهای، اولین قدم متوقف کردن خونریزی و بعد حل مشکل است.
رابطه شما هم از این امر مستثنی نیست. ممکن است رابطهتان یک مشکل اساسی داشته باشد که باید برطرف شود اما بعداً هم میتوانیم به آن بپردازیم. الان باید خونریزی را بند بیاوریم.
برنامه این است. میخواهم یک توصیه رک و پوستکنده بکنم.
اولین کاری که باید بکنید این است که دیگر طوری رفتار نکنید که انگار عشقتان از نظر بیولوژیکی دیگر هیچ تمایلی به شما ندارد.
این یعنی ضعیف، منفعل و بیش از حد حرفگوشکن هستید. به دلایل بیولوژیکی و تکاملی که الان نمی توانیم توضیحشان دهیم، زنها دنبال مردهای قویای هستند که بتوانند از آنها محافظت کنند. و مردها بههیچوجه به زنهایی که به آنها اجازه میدهند هرکاری که میخواهند بکنند، احترام نمیگذارند (این یعنی از روی عادت مورد خیانت قرار میگیرید).
میدانم که خیلی سخت است بعد از به هم خوردن رابطه ظاهرتان را طوری نشان دهید که قوی هستید اما این کار واقعاً حیاتی است.
برای متوقف کردن آسیبها خیلی سریع با 10 اشتباه شروع میکنیم:
10 اشتباهی که به طرفتان ثابت میکند تصمیم درستی گرفته است
افرادی که صدمه میبینند معمولاً کسانی هستند که میگویند نمیخواهند بازی کنند. این خیلی بد است. مسئله این است که این بازی انجام میشود چه بدانید که نوبت شماست یا نه. زن و مردها بطور مداوم همدیگر را آزمایش میکنند تا ببینند طرف مقابلشان فرد خوبی برای ادامه دادن رابطه با او است یا نه. اگر نخواهید بازی کنید، از همه چیز دور میافتید. با ترک این 10 اشتباه به خودتان ثابت خواهید کرد که ارزشش را دارید.
اشتباه 1: بیش از حد مهربان بودن و تصور اینکه این عمل باعث میشود برای همه مورد خوبی به حساب بیایید
نباید اینقدر راحت هرچه طرفتان میگوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطهتان عالی باشد.
اینطوری درموردش فکر کنید. در همه داستانهای خوب یک تضاد یا کشمکش وجود دارد، درست است؟ در فیلم جنگ ستارگان هم آدمهای خوب بودند و هم آدمهای بد. این تضادهاست که باعث جالب و جذاب شدن مسائل میشود. و یک رابطه بدون تضاد و کشمکش واقعاً خستهکننده خواهد شد.
خیلی مهربان و خوب بودن یعنی خیلی منفعل، بیاعتماد به خود، مضطرب و قابل پیشبینی هستید. این خستهکننده است.
دوست دارید شعله عشق رابطهتان را روشن کنید؟ یادتان باشد که برای روشن کردن شعله آتش، اصطکاک لازم است. پس روی حرف خودتان بایستید.
اشتباه 2: اینکه بخواهید با دلیل و منطق طرفتان را وادار کنید به رابطه برگردد
نمیتوانید با بحث منطقی رابطهتان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید اما برای طرف مقابلتان نمیتوانید.
نمیتوانید یک نفر را قانع کنید دوستتان بدارد یا بخواهد که با شما باشد. احساسات به آن طریق عمل نمیکنند.
قلب انسانها واکنشی است نه منطقی. پس بهجای اینکه با بحث منطقی طرفتان را برگردانید، کارهای دیگری هست که میتوانید انجام دهید تا قلب او واکنش دهد.
اشتباه 3: عجز و لابه کردن
امیدوارم که شما اینطوری نباشید...
خیلیها برای نگه داشتن طرفشان دست به عجز و لابه میزنند، "خواهش میکنم نرو، هرکاری که بخواهی برایت میکنم..."
به هیچ وجه اینکار را نکنید! این هیچ شباهتی به یک رابطه عاشقانه ندارد. شاید برای چند وقت طرف مقابل با شما بماند اما همه احترامتان را پیش او از دست خواهید داد.
این یعنی به محض اینکه یک نفر بهتر سر راه طرفتان قرار بگیرد، شما را ترک میکند. هیچوقت برای برگرداندن او التماس نکنید.
اشتباه 4: بمباران کردن طرفتان با گل و هدیه
تابحال شنیدهاید، "عشق من را نمیتونی بخری!"
شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. گل و هدیه برای تشکر یا ابراز عشق هستند، برای شما جذابیت نمیخرند.
درواقع، حتی می تواند تنفرآور هم باشد. اینکار به طرفتان میگوید که فکر میکنید به اندازه کافی خوب نیستید که روی خوبیهای خودتان تکیه کنید. به همین خاطر برای پوشاندن اشکالات خودتان برای او هدیه میخرید. هیچوقت اینکار نکنید، هیچوقت!
اشتباه 5: هر 5 دقیقه یکبار بگویید "دوستت دارم"
افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، اینکه بخواهید تند تند به طرفتان بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خیلیوقتها به اشتباه فکر میکنند که هروقت طرف مقابل بفهمد که چقدر دوستش دارید، کمکم از شما دور میشود. این اشتباه است! دلیل دور شدن وی این نیست.
خسته کردن طرفتان با دوستت دارمها چندان کار رمانتیکی نیست. و باوجود آنچه تصور میکنید، اینکه بگویید، "من واقعاً واقعاً دوستت دارم" چیزی نیست که او دوست دارد بشنود.
احساسات قوی شما ممکن است تنها چیزی باشد که طرفتان را از شما دور کرده است، چون نشان میدهد که گدای عشق و محبت هستید.
اشتباه 6: تفاوتهای جنسی را فراموش نکنید
خیلی وقتها افراد نمیتوانند نظر جنسمخالفشان را به خود جلب کنند چون کارهایی میکنند و طوری رفتار میکنند که نظر خودشان و هم جنسانشان را جلب میکند.
منظورم این نیست که شما همجنسباز هستید یا اینطور رفتار میکنید.
منظورم این است که مردها و زنها به چیزهای مختلفی جذب میشوند. نمیتوانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید.
مثلاً مردها بیشتر جذب ظاهر زنها میشوند درحالیکه برای زنها بیشتر شخصیت مردها مهم است.
این به آن معنی نیست که مردها نباید به ظاهرشان برسند یا زنها نباید سعی کنند آدمهای خوبی باشند. معنی آن این است که باید تلاشتان را بکنید که روی چیزهایی که برای طرفمقابلتان جذاب است بیشتر کار کنید.
اشتباه 7: همه قدرت را به طرفتان بدهید
طوری رفتار نکنید که اگر طرفتان شما را ترک میکند انگار زندگیتان به پایان رسیده است. اینکار همه قدرت را به او میدهد و باعث میشود شما یک بدبخت بیچاره بهنظر برسید که هرکس میتواند راحت دور بیندازدتان. این چیز جالبی نیست و فقط تازمانی ادامه پیدا میکند که یک فرد جدید از راه برسد. اگر میخواهید طرفتان را برگردانید باید احترام خودتان را نگه دارید.
اگر میترسید که احترامتان را نزد او از دست داده باشید، ناراحت نباشید، میتوانید آن احترام را دوباره برگردانید.
اشتباه 8: دام ظاهر و پول
فرهنگ ما طوری است که همه تصور میکنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. اما واقعیت امر این است که مردم ما اینقدر کوتهبین نیستند. مخصوصاً وقتی رابطهای نزدیک با طرف مقابل داشته باشید.
ظاهر و پول نمیتوانند پایه و اساس یک رابطه پایدار را بسازند. اینها فقط مثل پرده خانه میمانند که بعد از یک مدت کهنه شده و دل صاحبخانه را میزند.
بعضیها اشتباه کرده و میگویند، "فوقش اینقدر پول از دست میدهم اما باز او را بهدست میآورم."
نه! باید وارد عمل شوید. با کنار گذاشتن 10 اشتباهی که عنوان میکنیم و بعد بهکار بستن نکاتی که در قسمت تکالیف میگوییم، برای برگرداندن عشقتان اقدام کنید.
اشتباه 9: درک اشتباه نشانهها
وقتی طرفمقابلتان میخواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. اما باید این نشانهها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و بهموقع و طوریکه آنها دوست دارند به آن نشانهها واکنش دهید.
این مورد کمی سخت میشود. اما میتوانید درمورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید، مخصوصاً درمورد دینامیکهای مرد و زن و روابط عاشقانه.
وقتی اطلاعاتتان در این زمینه زیاد شد، آنوقت میتوانید با نشان دادن علامتهای خاص خودتان، شروع به تاثیرگذاری و گرفتن کنترل هر رابطهای کنید.
اشتباه 10: کمک نگرفتن
خیلیها با اشتباهات مختلفی که پشتسرهم مرتکب میشوند، رابطهشان بهطور دردناکی بههم میخورد. در اینگوه مواقع اکثر افراد نمیدانند چه باید بکنند. اما برای بهدستآوردن و برگرداندن دوباره طرفتان یک راه درست و یک راه اشتباه وجود دارد.
ممکن است موجب ناراحتی بعضی شود اما اگر وقت بگذارید و کمی درمورد روانشناسی و نیازها و امیال پایهای انسان مطالعه کنید، میتوانید کنترل از دست رفته رابطه را برگردانده و دوباره دل طرفتان را به دست آورید.
اما باید تلاش کنید و این یعنی کمک بگیرید. شما با خواندن این 10 اشتباه قدم اول را برداشتهاید، الان دیر وقتش است که سراغ تکالیفتان بروید.
آدم عاشق نمی تواند برای همیشه احساسات خود را مخفی کند، پس اگر در اوایل، احساساتش را نشان نمی دهد، ناراحت نشوید. مردی که عاشق است، با شما بازی نمی کند و منتظر نمی ماند که شما به او زنگ بزنید. او فقط شما را می خواهد و این به سرعت بر همه آشکار خواهد شد.
بیشتر مردم معتقدند که چنین چیزی امکان ندارد، چرا که اگر واقعاً و از ته دل عاشق کسی باشید، نمی توانید همزمان کسی دیگر را نیز دوست داشته باشید، در مقابل برخی نیز بر این باورند که بهتر است خیلی عاشق طرف مقابل خود نباشی که اگر روزی قرار باشد جدا شوید، راحت تر دل بکنید و به کس دیگر علاقه مند شوید، البته در اولین رابطه ی عشقی بین دو نفر، یک سری مشکلات غیر قابل اجتناب وجود دارد که خیلی خوشایند نیست، امّا با تمام اینها، به دلیل تعهدات و نقاط مشترک عاطفی بین آن دو، این رابطه نیز به نوعی زیبایی خاصّ خود را دارد.
یکی از دلایلی که بیشتر افراد از تن دادن به همچین رابطه ای خودداری می کنند، ترس از عدم اعمال تعهدات بین خود و طرف مقابل است که خود امری بسیار دشوار است. از طرفی می بینید که همزمان می توانید علاوه بر اینکه عاشق پدر، مادر، فرزند و … باشید، به جنس مخالف نیز عشق بورزید و او را هم دوست داشته باشید، شاید همین حالا با خود بگویید، “خوب، عشق به پدر و …کاملاً متفاوت است”، امّا آیا در این عشق نگران آنها نمی شوید؟ برای آنها از خیلی چیزها گذشت و فداکاری نمی کنید؟ و در آخر حتّی شاید حاضر باشید برای آنها بمیرید؟ اگر خوب دقّت کنید می بینید که برای دوست دختر/پسر، نامزد/شوهر، نیز همین عواطف را دارید!
نیاز به ازدواج در روان انسان ها وجود دارد؛ ما نیازمند به زندگی با جنس مخالف هستیم؛ نیازمند آنیم که تا زمانی که زنده ایم از تنهایی نجات پیدا کنیم. اما ازدواج اگر در چهارچوب منطقی و درستی نباشد، به جای اینکه آرامش دهنده باشد آرامش را بر هم می زند و یا به جای اینکه با کسی رابطه عمیق و صمیمانه ای پیدا کنیم، ممکن است حتی همیشه هم با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید چهارچوب های اساسی انتخاب همسر را به خوبی بدانیم تا با انتخاب درست به نیازهای بیولوژیک و روانی خود، پاسخ صحیح دهیم.
:: تناسب خانوادگی
به طور کلی، انسان ها در بستر خانوادگی شکل می گیرند. چهارچوب خانواده و آنچه که به عنوان شکل گیری شخصیت در خانواده وجود دارد، از خانواده ای به خانواده دیگر فرق می کند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتی ای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی می گذارد؛ چرا که نقش تربیت در شکل گیری شخصیت مهم است. جان واتسون (پدر علم روان شناسی) می گوید: ?? نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیت هایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و… چه می خواهید؟! من مطابق سفارش شما ?? سال بعد این افراد را تحویل می دهم. در واقع او می خواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگ تری از زمینه های دیگر مثل ژنتیک یا زمینه های خاص دیگر دارد.
خانواده نقش مهمی در شکل گیری شخصیت دارد، بنابراین افراد در انتخاب همسر، زمانی در کنار کسب نیازهای روانی (که به مراتب مهم تر از نیازهای بیولوژیک هستند)، درست پاسخ می گیرند و از اضطراب جدایی یا ترس از تنهایی نجات می یابند که دو نفر برای انتخاب یک زندگی مشترک بعنوان همسر، از نظر خانوادگی متناسب با هم باشند. چنان که اشاره کردیم خانواده (بنا به تربیتی که روی فرزندش دارد) نقش مهمی در شکل گیری شخصیت او ایفا می کند و این مسئله این روزها بسیار نادیده گرفته می شود، چرا که دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی می بینند؛ ساده ترین شکل آن این است که در دانشگاه با هم آشنا می شوند، در حالی که نمی دانند طرف مقابلشان محصول چه خانواده ای است! در شکل دیگر در یک برخورد همدیگر را می بینند در حالی که هر دو، دوست دوستان شان هستند و شناخت دیگری از یکدیگر ندارند یا به صورت تصادفی، با هم آشنا می شوند.
انسان ها، محصول خانواده شان هستند؛ پس بهتر است در زمان گزینش همسر، او را از داخل بستر خانواده دیده و انتخاب کنند و دقت کنند که آیا فرد مورد نظر، از نظر خانوادگی با آنها تناسب دارد یا خیر؟ در اینجا، مفهوم خانواده زمینه های تربیتی را باز می کند. مثلا فردی می گوید که ما از نظر خانوادگی به هم می خوریم. آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوه های تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند؟ گاهی ? نفر با هم ازدواج می کنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوه های تربیتی آنها متفاوت است! مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد.
فرض کنیم مادر پسر ?? سال است که زندگی کرده ولی هیچ چیز متعلق به او نیست و فقط وظیفه اش این بوده که بشوید، بپزد، بزرگ کند. پسری که نگاهش به زن این گونه شکل گرفته است با دختری ازدواج می کند که در ساختار خانواده اش مادر، همه کاره بوده و تعیین تکلیف می کرده است؛ در نتیجه در زندگی این دو نفر، پسر آن نگاه را نسبت به همسرش دارد و دختر آن انتظار را. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند. این زوج پس از مدتی در بهترین حالت پایشان به جلسات مشاوره کشیده می شود و در بدترین حالت به علت اختلافات شدید از دادگاه ها سردر می آورند.
:: تناسب فرهنگی
ما تناسب فرهنگی داریم، آنها از نظر فرهنگ با ما متفاوت اند؛ راستی فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف می کند. آن، به ما می گوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگ ها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق می کند. به عنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذری ها بسیار متفاوت تر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالی هاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار می شویم این فرهنگ ماست که می گوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و… هیچ کاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصله های فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر ? نفر همه خصوصیات شان (که ذکر شده و خواهد شد) با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود است! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونه ای هم فرهنگ می شوند.
:: تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر ? نفر که ازدواج می کنند، تفاوت های شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی می شوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برون گراست و راحت ابراز احساسات و عواطف می کند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج می کند که انسانی درون گراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است. این دو در طولانی مدت دچار مشکل می شوند؛ با هم هستند ولی احساس تنهایی می کنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر می شوند ولی به تدریج از هم فاصله می گیرند چون با هم تناسب ندارند و نمی توانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
:: تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و بخاطر هیچکس نمی آیند و بروند. اگر ? نفر که با هم ازدواج می کنند، این تناسب را ندارند، بدانند که اعتقادات تغییری نمی کند مگر بر اساس شناخت. به عنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج می کند و می گوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد. حجابی که به خاطر پسر می آید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچک ترین اختلافی پیش آید، برداشته می شود. وقتی انسان محجبه و نمازخوان می ماند که اعتقاداتش را پیدا کند، نه اینکه صرفا به خاطر نگاه داشتن حرمت شخص دیگری آنهم بصورت مقطعی باشد. اگر فردی بی اعتقاد است، باید در ابتدا حوزه آشنایی او را پیدا کرد تا او با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
:: تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا می تواند باشد)، جزء مسائلی است که می گوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه می توانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمی آید. اگر دختر فوق لیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد (در حالی که به غلط جا افتاده که شوهر باید بالاتر باشد) ولی اصولا بهتر است که هر دو هم سطح باشند. گاهی? نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا می شوند و ازدواج می کنند. پسر دکترا می گیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کم کم از هم فاصله می گیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت می شود.
:: تناسب اقتصادی، اجتماعی
طبقه اقتصادی، اجتماعی یک نوع نگرش به زندگی ایجاد می کند. وقتی ? نفر از لحاظ طبقه اقتصادی، اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است. گاهی آدم هایی متعلق به طبقه اقتصادی، اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیت های اقتصادی، اجتماعی به این طبقه می رسند و صاحب خانه، ماشین، ویلا و… می شوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها می گویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع می کند. طبقه اقتصادی، اجتماعی به انسان ها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی می دهد. بنابراین وقتی ? نفر از ? طبقه اقتصادی، اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل بتدریج دچار مشکلات بسیار می شوند.
:: نقش رضایت والدین
از آنجا که عدم رضایت والدین تا سال های بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که می خواهند ازدواج کنند، حتما خانواده هایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد. باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث می شود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاش ها راضی نشدند، شایسته است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکر کنند. چرا که حقیقت امر این است که رضایت والدین تا زمانی که زندگی می کنند تأثیر خودش را دارد. بنابراین ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی انسان است. بدیهی است جدی گرفتن این مسئله و دقت در تمام جوانب می تواند زندگی موفقی را رقم بزند. در غیر اینصورت، پشیمانی و پریشانی نتیجه ازدواج عجولانه خواهد بود.
با یک دسته گل به آنجا بروید و همسرتان را برای یک جشن دونفره کوچک به یک رستوران دعوت کنید تا دوران نامزدیتان یک بار دیگر برایتان مرور شود .
یواشکی یادداشتی را در ماشین ، ظرف ناهار ، زیر بالش، در جیبش و یا در کیفش بگذارید . برایش بنویسید که چقدر دوستش دارید و امروز بیشتر از هر روز دیگری دلتان برایش تنگ می شود و منتظر می مانید تا برگردد .
دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار میکنند، ممکن است از جهات مختلف، آسیب ببینند. آسیبها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیشتر است. این آسیب ها عبارتند از :
?ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقهمند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بیوفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماریهای شدید روانی بیش میرود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
?ـ آسیبهای اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست میدهد , حتى اگر ازدواج کند، ممکن است( با توجه به فرهنگ خانواده پسر) از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش شود و به هر بهانهای، روابط قبلی وی را به رخش میکشند. این پدیده میتواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
?ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست میدهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب میماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
?ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.
?- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.