پيام
+
دکتر علي شريعتي انسانها را به چهار دسته تقسيم کرده است:
1ـ آناني که وقتي هستند، هستند و وقتي که نيستند هم نيستند.
2ـ آناني که وقتي هستند، نيستند و وقتي که نيستند هم نيستند.
3ـ آناني که وقتي هستند، هستند و وقتي که نيستند هم هستند.
4ـ آناني که وقتي هستند، نيستند و وقتي که نيستند هستند.
*~*~*سعيد*~*~*
90/4/5
نبض شاهتور
سلام چطوري بچه کاشون؟! اين آقاي دکتر شريعتي يک حرفاي پر معنا ميزنه که آدم هنگ مي کنه من خودم اين جملات رو دو ساعت واسه خودم توضيح دادم که متوجه منظورش شدم!
نبض شاهتور
سرمايه هاي هر دلي حرف هايي است که براي نگفتن دارد.(دكتر شريعتي)
نبض شاهتور
" رجعت " شور انگيزترين آرزوي دل ها ي خو ناکرده به تبعيد گاه است.
دکتر علي شريعتي
نبض شاهتور
کوروش کبير
مردم اغلب بي انصاف، بي منطق و خودمحورند
ولي آنان را ببخش،
اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند
ولي مهربان باش،
اگر شريف و درستکار باشي فريبت مي دهند
ولي شريف و درستکار باش،
نيکي هاي امروزت را فراموش مي کنند
ولي نيکوکار باش،
بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچگاه کافي نباشد
و در نهايت مي بيني که هر آنچه هست همواره ميان تو و خداوند است نه ميان تو و مردم
نبض شاهتور
خدايا:
به من توفيق تلاش در شكست
صبر در نوميدي
رفتن ، بي همراه
جهاد، بي سلاح
كار، بي پاداش
فداكاري ، در سكوت
دين ، بي دنيا
مذهب ، بي عوام
عظمت ، بي نام
خدمت ، بي نان
ايمان ، بي ريا
خوبي ، بي نُمود
گستاخي ، بي حامي
عشق ، بي هوس
تنهائي ، در انبوه جمعيت
و دوست داشتن ، بي آنكه دوست بدارند ...
روزي كن !دکتر شريعتي
نبض شاهتور
خيلي اوقات آدم از آن دسته چيزهاي بد
ديگران ابراز انزجار مي کند که
در خودش وجود دارد.دکتر شريعتي
نبض شاهتور
آنجا كه چشمان مشتاقي براي انساني اشك مي ريزد،
زندگي به رنج كشيدنش مي ارزد.دکتر شريعتي
نبض شاهتور
براي خوشبخت بودن ، به هيچ چيز نياز نيست جز به نفهميدن !
پس تا مي تواني خر باش تا خوش باشي.دکتر شريعتي
نبض شاهتور
دل هاي بزرگ و احساس هاي بلند، عشق هاي زيبا و پرشکوه مي آفرينند.دکتر شريعتي
نبض شاهتور
وقتي کبوتري شروع به معاشرت با کلاغها مي کند
پرهايش سفيد مي ماند
ولي قلبش سياه ميشود.دکتر شريعتي
نبض شاهتور
اکنون تو با مرگ رفته اي و من اينجا تنها به اين اميد دم ميزنم که با هر نفس گامي به تو نزديک تر ميشوم . اين زندگي من است (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
وقتي خواستم زندگي کنم، راهم را بستند.وقتي خواستم ستايش کنم، گفتند خرافات است.وقتي خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتي خواستم گريستن، گفتند دروغ است.وقتي خواستم خنديدن، گفتند ديوانه است.دنيا را نگه داريد، ميخواهم پياده شوم (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
اگر قادر نيستي خود را بالا ببري همانند سيب باش تا با افتادنت انديشهاي را بالا ببري (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
به سه چيز تکيه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور مي تازد،با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
برايت دعا مي کنم که اي کاش خدا از تو بگيرد
هر آنچه را که خدا را از تو مي گيرد(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
من چيستم؟
لبخند پر ملامت پاييزي غروب در جستجوي شب
که يک شبنم فتاده به چنگ شب حيات ، گمنام و بي نشان
در آرزوي سر زدن آفتاب مرگ(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
چه اميد بندم در اين زندگاني
که در نا اميدي سر آمد جواني
سرآمد جواني و ما را نيامد
پيام وفايي از اين زندگاني(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
عشق تنها کار بي چراي عالم است ، چه ، آفرينش بدان پايان مي گيرد(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
هنگامي دستم را دراز کردم که دستي نبود
هنگامي لب به زمزمه گشودم که مخاطبي نداشتم
و هنگامي تشنه آتش شدم،
که در برابرم دريا بود و دربا و دريا ...!(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
از ديده به جاش اشک خون مي آيد
دل خون شده ، از ديده برون مي آيد
دل خون شد از اين غصه که از قصه عشق
مي ديد که آهنگ جنون مي آيد(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
حرف هايي هست براي نگفتن و ارزش عميق هر کسي به اندازه ي حرف هايي است که براي نگفتن دارد(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
چو کس با زبان دلم آشنا نيست
چه بهتر که از شکوه خاموش باشم
چو ياري مرا نيست همدرد ، بهتر
که از ياد ياران فراموش باشم(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
دلي که عشق ندارد و به عشق نياز دارد،
آدمي را همواره در پي گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو مي کشاند(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
مهرباني جاده اي است که هرچه پيش مي روند ، خطرناک تر مي گردد(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
دوست داشتن کسي که لايق دوست داشتن نيست
اسراف محبت است(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
مسئوليت زاده توانايي نيست ، زاده آگاهي است و زاده انسان بودن.(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
دلي که از بي کسي غمگين است ، هر کسي را مي تواند تحمل کند. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
ارزش عميق هر کسي به اندازه حرفهايي است که براي نگفتن دارد. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
.عشق به آزادي مرا همه عمر در خود گداخته است. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
اگر پياده هم شده است سفر کن ، در ماندن مي پوسي. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
خدا و انسان و عشق ، اين است امانتي که بر دوش ما سنگيني مي کند. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
قدرت نيازمند کسي است که در برابرش رام گردد. (دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
مرا کسي نساخت ، خدا ساخت . نه آنچنان که کسي مي خواست ، که من کس نداشتم . کسم خدا بود ، کس بي کسان.(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
هر کسي را نه بدان گونه که هست احساسش مي کنند ، بدان گونه که احساسش مي کنند ، هست.(دکتر علي شريعتي)
نبض شاهتور
استوار ماندن و زير هر باري نرفتن ، دين من است(دکتر علي شريعتي)