از آیات و روایات استفاده میشود که عرصه عمومی و ایفای نقش در موقعیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ویژه گروه یا جنس خاصی نیست. زن به عنوان جنس مؤنث، در هیچ آیه و روایتی از فعالیت اجتماعی و کار و تلاش در بیرون از خانه منع نشده است. بنابراین گرچه در طول تاریخ، خدمات خانگی و رسیدگی به خانواده از دغدغههای اصلی و عرصههای مهم فعالیت زنان بوده اما هیچ گاه به عنوان حوزه انحصاری مطرح نبوده است. در نتیجه این سخن که زنان نیز میتوانند مثل مردان، فعالیتهای اجتماعی داشته باشند، در جای خود سخن درستی مینماید اما نکتهای که باید بدان توجه شود این است که:
اولاً: جواز یک عمل، غیر از مطلوبیت و رجحان آن کار است. کارها و فعالیتهایی که مجاز است و زن و مرد، میتوانند شرعا و عقلاً آنها را انجام دهند وقتی با یکدیگر مقایسه شوند اهمیت و مطلوبیت آن متفاوت خواهد بود. عوامل متعددی نظیر ذوق و سلیقه، استعداد، توانایی جسمی، ویژگیهای روانی، مصلحت خانواده و جامعه در تعیین درجه مطلوبیت عمل مؤثر است. بنابراین کارهایی که فرا روی انسان قرار دارد از حیث ارزش و مطلوبیت برای وی یکسان نیست. از اینرو مجاز بودن یک کار به معنای عدم ممنوعیت است نه مطلوبیت و رجحان.
ثانیا: انسان در دنیا در دو حصار زمان و توان زندانی است. نه میتواند فوق قدرتش فعالیت کند و نه فراتر از زمان قدمی بردارد.
محدودیت در توان، انسان را مجبور میکند که اوقات خود را تقسیم کند: پارهای از وقت خود را برای کار و تلاش و زمانی را برای استراحت و تفریح قرار دهد. مدتی را نیز به دیگر نیازهای حیاتی اختصاص دهد. محدودیت زمانی نیز میطلبد که از میان کارهای مختلف که همزمان در برابر او صف میکشند، یکی را برگزیند.
این دو ویژگی، که به طور طبیعی مانع از اقدام انسان به همه کارهای مجاز و مورد علاقه است، اقتضا میکند که فرد با درایت و تیزبینی و بر اساس ملاکهای مشخص و واقعگرایانه، کارهای مختلفی را که فرا روی اوست، در جدول اختیارش رتبهبندی کند. اشتغالات مهمتر و امور مطلوبتر را در ردیف اول و سایر کارها را در اولویتهای بعدی قرار دهد و از میان آنها کاری را که مطلوبتر و در اولویت اول است، گزینش کند. لازمه رتبهبندی و گزینش، تقدیم مهمتر بر مهم و انجام برخی از کارها و رها کردن برخی دیگر است.
با توجه به این مقدمه، گرچه زن از نظر شرعی مجاز است علاوه بر ارائه خدمات خانگی و پرورش و تربیت فرزند، فعالیت اقتصادی و اجتماعی بیرون از خانه داشته باشد، اما آیا توان تکوینی نیز بر این کار دارد؟ آیا میتواند علاوه بر حضور فعال و بانشاط در خانه و اشتغال به کارهای طاقتفرسای آن، ساعات مشخصی را در کارخانه، کارگاه، ادارات دولتی، و مراکز قدرت و تصمیمگیری حضور چشمگیر داشته باشد؟ آیا برای زنان میسر است در دو عرصه خصوصی و عمومی تلاش
و فعالیت داشته باشند؟ خدمات خانگی و رسیدگی به همسر و فرزند کار ارزشمند و اشتغال به کارهای اجتماعی در بیرون از خانه نیز مجاز است اما آیا پرداختن به هر دو به طور کامل و بدون کم و کاست برای زن ممکن است یا انجام یکی سبب بازماندن یا کاهش توجه به دیگری میشود؟
بیشک با توجه به محدودیتی که برای انسان اعم از زن و مرد، بیان شد روشن میشود که ایفای هر دو نقش به طور کامل برای زن در عمل میسر نیست؛ زیرا محدودیت زمانی به زن اجازه نمیدهد در ساعاتی که به فعالیت اقتصادی و اجتماعی اشتغال دارد، به کودک خود رسیدگی کند و خواستههای همسر و خانه را هم برآورد.
محدودیت در قدرت نیز سبب میشود زن پس از انجام وظیفه اجتماعی و بازگشت از محل کار، با تنی رنجور و روانی خسته در خانه حاضر شود، در نتیجه نتواند نقش همسری و مادری را به خوبی ایفا کند. شواهد تجربی نیز بیانگر آن است که اشتغال زن به امور اقتصادی و اجتماعی وی را از ایفای نقش خانگی باز داشته یا از توجه او به خانه و خانواده میکاهد.(1) یکی از جامعهشناسان میگوید: زنی که شاغل است و مسئولیت اجتماعی بر عهده دارد، اگر ناچار باشد تمام وظایف خانه را طبق سنتها بپذیرد و انجام بدهد، قطعا دچار تعارض میشود ... اگر ما به این موضوع توجه نکنیم و مسئولیت خانه و خارج از خانه را بر عهده زن بگذاریم، شاهد فرسایش زودرس زنان خود خواهیم بود. در سالهای آینده شاهد زنانی خواهیم بود که
دیگر تعادل حیاتی ندارند چون بار سنگین دوگانه را نمیتوانند تحمل کنند ... اگر بنا باشد زن در اجتماع مشاغل بزرگ داشته باشد و با قدرت و صلابت این وظایف را ایفا کند و سپس به خانه بیاید و نقش یک زن عاطفی و جنس دوم را ایفا کند، دچار تعارض میشود.(2)
همه این اعترافات بیانگر آن است که جمع میان این دو نقش ممکن نیست، به همین سبب جامعهشناسان ازدواج و مسئولیتهای خانگی را یکی از عوامل مؤثر در کاهش کار زنان و از موانع اشتغال آنان معرفی کردهاند.(3)
البته ممکن است برخی از زنان با تلاش چند برابر و ازخودگذشتگی بیشتر، فعالیت اجتماعی خود را به طور کامل انجام داده و در اداره منزل نیز موفق باشند. چنان که برخی از کارها به سبب همسویی با وظایف خانهداری، این امکان را برای زن فراهم میکند که بتواند در هر دو عرصه فعالیت داشته باشد. اما این موارد، استثنایی و خارج از بحث ماست، بنابراین اگر ورود زن به عرصه عمومی و اشتغال به فعالیت اجتماعی او را از عرصه خصوصی باز داشته یا لااقل از توجهش بکاهد وظیفهاش چیست؟ اگر زن نتواند میان نقشهای دوگانه جمع کند، نتواند هم فضای خانواده را به بوی خوشِ مهر و محبت معطر سازد و کام تشنه همسر و فرزندان را با زلال عاطفهاش سیراب کند و به زندگی صفا و طراوت بخشد و هم در بیرون از خانه با دست توانای خود چرخ اقتصاد جامعه را به حرکت در آورد و در کارهای اجتماعی مشارکت داشته باشد، ترجیح با کدام است؟ به ناچار باید اولویت این دو کار را معین کرده و یکی را که دارای امتیاز بیشتری است و اولویت اول دارد انتخاب کرده و در رأس کارهای خود قرار داده و کار درجه دوم را ترک کرده و فدای دیگری کند.
بیشک قانون کلی در موارد تزاحم و تلاقی دو پدیده، توجه به کار مهمتر و به اصطلاح پیش داشتن مهمتر بر مهم است. اما نکته اساسی، شناخت و تشخیص مهمتر از میان چند کار است. بدین سبب سؤال اصلی ما در این نوشته آن است که اولویت
اول زن در موارد تزاحم چیست؟ کدام یک از دو حوزه خصوصی و عمومی برای زن بایستهتر است؟ آیا زن محیط خانه و تربیت فرزند را اصل و اولویت اول خود دانسته و سایر اشتغالات را فرع و درجه دوم، یا به عکس، به کار و تلاش اجتماعی امتیاز بالاتر داده و آن را اولویت اول خود قرار دهد و ازدواج و رسیدگی به خانه و فرزندان را در درجه دوم و کاری استطرادی و فرعی؟ آیا زن، خانواده و فرزندان را فدای کار و تلاش اقتصادی کند یا کار و تلاش را فدای خانواده کند؟ این پرسشی است که به دنبال پاسخ آن هستیم.
بیشک مکتبهای مختلف با توجه به جهانبینیهای متفاوت، پاسخهای گوناگونی به این پرسش خواهند داد. اسلام نیز به عنوان یک مکتب زنده و جهانی که پاسخگوی همه نیازهای فردی و اجتماعی بشر است برای این پرسش پاسخی دارد که در صدد یافتن و بیان آن هستیم.
أ) دیدگاه اسلام
بیشک برای بیان دیدگاه اسلام در این مسئله و هر مسئله دیگر باید سراغ کتاب، سنت و عقل به عنوان منابع اصلی اسلامی برویم و پاسخ پرسش را از آنها جویا شویم. اما این سخن بدین معنا نیست که پاسخ هر پرسش و مسئلهای به طور صریح و جزیی در قرآن شریف و روایات اهل بیت(ع) مطرح شده است. بسیاری از مسائل جزیی به علل مختلف در کتاب و سنت نیامده، ولی از اصول کلی و محکم قرآنی قابل استنباط است. مسئله حاضر نیز از همین قرار است.
اینک با توجه به برخی از اصول حتمی که از قرآن و روایات برگرفته شده، جهتگیری اسلام را در ارتباط با پرسش یادشده بیان و در تأیید آن برخی از شواهد تجربی را نیز ذکر خواهیم کرد.
اصل اول: بنیان مقدس خانواده
میل به جنس مخالف یکی از نیازهای طبیعی انسان است. اسلام نه تنها با ارضای این میل مخالفتی نکرده، بلکه بر ارضای آن به صورت ضابطهمند و در چارچوب قرارداد زناشویی تأکید دارد. قرآن کریم خطاب به همه مسلمانان میفرماید: «به افراد مجرد و غلامان و کنیزانی که برای ازدواج شایستگی دارند همسر بدهید.»(4) فراگیر بودن خطاب آیه، شاهدی است بر اینکه سامان دادن امر ازدواج جوانان و افراد مجرد وظیفه همه مردم است. مسلمانان نه تنها وظیفه دارند نسبت به ازدواج فرزندان خود اقدام کنند، بلکه نسبت به تزویج سایر جوانان نیز مسئولند. از نظرگاه دینی وساطت در امر ازدواج بهترین شفاعت است(5) و کسی که مجردی را همسر بدهد خداوند به نظر لطف به وی مینگرد.(6) رسول گرامی اسلام(ص) نیز ازدواج را سنت خود دانست و به مسلمانان سفارش کرد که از آن پیروی کنند.(7) در آموزههای دینی آمده: کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده(8) و دو رکعت نماز وی بهتر و بالاتر از هفتاد رکعت نماز فرد بیهمسر دانسته شده است.(9) قرآن شریف همسران را مایه آرامش(10) و لباس یکدیگر معرفی کرده است.(11)
اسلام، ارضای غریزه جنسی و تولیدمثل و تکثیر نسل(12) را فقط در چارچوب خانواده مجاز دانسته و کسانی را که از این مرز فراتر روند، متجاوز میداند(13) و برای آنان مجازاتهای سختی مثل ضرب و قتل پیشبینی کرده است. بنابراین ارتباط جنسی به جز از راه زناشویی از دیدگاه اسلام محکوم و مطرود است.(14)
آموزههای دینی از یک سو انسانها را به ازدواج و تشکیل خانواده تشویق و ترغیب کرده، برای کسانی که در ساختن این بنای مقدس مشارکت دارند، پاداشهای مادی و معنوی فراوانی بیان کرده، از سوی دیگر برای متجاوزان از حریم خانواده، مجازاتهای سختی تا حد قتل در نظر گرفته، از احکام و دستورهایی که جهت استحکام و استواری بنای مهم و سرنوشتساز خانواده تشریع شده است استفاده میشود:
اول: در اسلام، زناشویی تنها شکل منحصر به فرد ارتباط انسان با جنس مخالف و ارضای غریزه جنسی و تولیدمثل، و تکثیر نسل است. (موضوع کنیزان نیز در همین فضا تفسیر و ارزیابی میشود.)
دوم: خانواده در فرهنگ اسلامی نهادی مقدس، ارزشمند و محبوبترین بنا نزد خدا است.(15) قانونگذار اسلام حفظ حریم آن را واجب و بر بقا، استمرار و استواری آن پای میفشارد و به هیچ وجه به نابودی و از بین رفتن و تبدیل و جایگزینی آن رضایت نمیدهد و آن را به سود فرد و جامعه نمیداند.
سوم: خانواده سنگر مستحکمی است که همسران در پناه آن از آسیب تیرهای انحراف و کژی در امان میمانند.
چهارم: تشکیل خانواده تنها برای ارضای غریزه جنسی و پاسخ به هوسهای آنی و زودگذر نیست بلکه یک پیوند معنوی و عاطفی میان دو انسان است. در این پیمان هر یک از زوجین علاوه بر ارضای غریزه جنسی خود، نیازهای عاطفی طرف مقابل را نیز پاسخ میدهد و سکونت و آرامش وی را فراهم میسازد.
بنابراین از مجموع مطالب میتوان به این نتیجه رسید که نهاد خانواده در اسلام یک اصل است و احکامی نظیر حرمت نگاه به نامحرم برای زن و مرد، وجوب پوشش برای زنان، خوش نداشتن طلاق،(16) احترام به پدر و مادر(17) و صله رحم(18) در راستای حفظ و حراست از بنیان ارزشمند و اصیل خانواده است. اهتمام اسلام به امر خانواده به عنوان یک نهاد مقدس اقتضا میکند که زن و مرد در حفظ آن بکوشند و رفتار فردی و مناسبات خانوادگی و اجتماعی خود را به گونهای تنظیم کنند که در راستای حفظ و تقویت این نهاد باشد.
اصل دوم: محوریت زن در خانواده
گرچه زن و مرد در بنیانگذاری خانواده یکسان و هسته اصلی آن به شمار میروند اما ویژگیهای جسمی و روانی هر یک از همسران، نقش خاصی را میطلبد، به همین دلیل سهم آنان در استحکام و استمرار این بنا یکسان نخواهد بود.
زن در آرامبخشی و تلطیف فضای خانه نقش ویژه دارد. قرآن به صراحت میفرماید: «او خدایی است که شما را از یک فرد آفرید؛ و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در کنار او بیاساید.»(19) آرامبخشی گرچه در سوره روم(20) به عنوان کارکرد هر یک از همسران بیان شده اما تأکید بر آرامبخش بودن زن برای مرد در آیه 189 سوره اعراف، نشانگر نقش ویژه زن در این امر است. بنابراین گرچه تهیه مسکن از وظایف مرد است و جسم و جان زن در خانه مرد، و در سایه حمایت او به آرامش میرسد اما خود از حیث روانی و عاطفی، منزل و مأوای مرد است و شوهر در کنار او آرامش مییابد. زن با نقش عاطفی و احساسی ویژهای که دارد به خانواده نشاط و حیات میبخشد. آرامبخشی زن، روح خانواده است و تا زمانی که این روح در آن جریان دارد خانواده استوار و پابرجا خواهد بود. استمرار و برپایی خانواده تا زمانی است که مرد در منزل امنی که زن برای او فراهم کرده است، احساس آرامش و سکونت کند، نه تا زمانی که خانه ظاهری برپا باشد.
اگر مردی بهترین و بزرگترین خانه و باغ و ویلا را برای همسرش آماده کند اما زن نتواند نقش آرامبخشی خود را در آن به خوبی ایفا کند و از نظر عاطفی و روانی، نیازهای همسرش را تأمین نکند آن خانه و باغ و ویلا به تنهایی در تحکیم خانواده و استمرار حیات معنوی زوجین تأثیری نخواهد داشت. انسانهای فراوانی خانه ندارند اما خانواده دارند. باغ و ویلا ندارند، از نظر امکانات مادی و مسکن دچار مشکلند اما از حیث عاطفی و آرامش روانی مشکلی ندارند. باصفا و صمیمیت زندگی میکنند. بنابراین، خانهای که زن با دستِ دل میسازد کارآمدتر از خانهای است که مرد با خشت و گِل بنا میکند.
از سوی دیگر، نقش برجسته زن در تولیدمثل که یکی از کارکردهای مهم خانواده است و در استحکام آن نقش اساسی دارد قابل انکار نیست. مشارکت مرد در تولیدمثل، مربوط به مرحله آغازین آن و در حد انتقال نطفه است. اما در مراحل بعدی یعنی رشد و پرورش جنین و تولد، که مهمترین مراحل تولید و تکثیر مثل است نقشی نداشته و در شیردهی و تغذیه و نگهداری کودک نیز نقش چشمگیری ندارد. این زنِ خانه و مادر است که نهال نوپای خانواده را با مواظبت و صبر و تحمل طی این مراحل پرورش داده و به ثمر میرساند. قرآن میفرماید: «ما به انسان در باره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد.»(21) در آیه دیگر فرمود: «ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل میکند و با ناراحتی بر زمین میگذارد.»(22) در این آیات ضمن سفارش انسانها نسبت به پدر و مادر، بلافاصله به زحمتها و سختیهای دوره بارداری و زایمان (که ویژه مادر و از مراحل پراهمیت تولیدمثل است) اشاره کرده که از نقش برجسته مادر و مسئولیت سنگین او حکایت دارد.
روایات فراوانی، بهترین غذای کودک را شیر مادر دانسته و آداب و دستورهایی را برای شیر دادن به کودک بیان کرده، بر نقش ویژه مادر در مرحله شیردهی دلالت دارد.(23) همچنین کودک علاوه بر نیاز مادی، دهها نیاز معنوی و عاطفی دارد که برآوردن آنها در درجه اول به دست مادر است.
بنابراین، جنس مؤنث هم به سبب نقش همسری و هم به جهت ویژگی مادری، در بنیان خانواده نقش محوری دارد. زن سنگ بنای بنیان خانواده و محور اصلی آن است. کلید حفظ و حراست خانواده در دست زن است. بنای عظیم خانواده با حضور پررنگ و بانشاط زن در خانه پابرجا و استوار و با حضور کمرنگ و خسته وی، متزلزل خواهد بود.
بر اساس اصل اول، خانواده در اسلام نهادی مقدس، باارزش، بیهمتا و محبوبترین بنا نزد خدا میباشد و رعایت
حدود آن بر همه مسلمانان واجب است و بر اساس اصل دوم، زن به سبب ویژگی طبیعی و نقش همسری و مادری در استحکام و استمرار این بنا نقش برجسته، محوری و ویژه دارد. از اینرو باید حضور وی در خانه از نظر کمّی و کیفی با نقش ویژه او در حفظ بنیان خانواده متناسب باشد. این امر اقتضا میکند که زن در خانه حضور جدی داشته باشد به این معنا که هم فرصت بیشتری را در خانه در کنار خانواده و فرزندان باشد و هم حضوری پررنگ و بانشاط داشته باشد. معنای این سخن آن است که خانواده و مسئولیتهای خانگی، برای زن مهمتر و کار درجه اول و اشتغال در درجه دوم خواهد بود؛ با این بیان در تزاحم و تلاقی میان خانه و اشتغال، حق تقدم با خانه و خدمات خانگی است. این قاعده در مورد دختران نیز جاری است زیرا اصولی که پیش از این بیان شد مربوط به جنس مؤنث بود نه زن شوهردار. علاوه بر اینکه از دیدگاه اسلام هزینهای بر عهده دختر نیست تا به دست آوردن مال و درآمد برای او مهمتر باشد، بنابراین اشتغال اولویت اول دختر نیست و نباید مانع و مزاحم ازدواج او شود. در دو راهی اشتغال و ازدواج، حق تقدم برای دختر، ازدواج است. بنابراین آنچه در برخی گزارشها و نظرسنجیها آمده که اشتغال به عنوان اولین مسئله و دغدغه زنان و دختران جوان مطرح است و اموری همچون ازدواج در رده پنجم یا ششم قرار دارند(24) با دیدگاه اسلام که از اصول یادشده به دست آمد، ناسازگار مینماید. البته این امر در مورد پسران شاید به عکس باشد زیرا پرداخت مهریه به زن و مسئولیتهای مالی خانواده از دیدگاه اسلام بر عهده مرد است. جوانی که در صدد تشکیل خانواده است باید در اندیشه داشتن کار آبرومند با حداقلی از دستمزد باشد تا بتواند از آن طریق هزینه خانواده را تأمین کند. قرآن مردانی را که توانایی مالی برای ازدواج ندارند، به عفت و خودداری امر کرده و فرموده است: «آنها که وسیله ازدواج ندارند باید عفت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بینیاز سازد.»(25) بنابراین میشود از این آیه و آیاتی که مهر و نفقه را بر عهده مردان قرار داده استفاده شود که اولویت اول مرد اشتغال و کسب درآمد است.
اشتغال زنان، ناهمگون با طبع مردان
اشتغال زنان با خواست طبیعی مردان ناسازگار و عکس انتظاری است که آنان از زن دارند. بر اساس برخی از تحقیقات، حتی در کشورهای غربی «مردان به طور طبیعی زنی میخواهند که محور خانواده باشد و نقش مادری و همسری خود را به خوبی ایفا کند. یک بررسی اخیر از شش دانشکده و دانشگاه شمال شرقی، بیانگر واقعیتی تکاندهنده بود. اکثریت دانشجویان مرد انتظار دارند با زنانی ازدواج کنند که در خانه بوده و کار نکنند. آنان خودشان را نانآور میدانند و زنانشان در خانه در کنار بچهها میمانند. ... «جسی برنارد» در کتابش تحت عنوان «آتیه ازدواج» مینویسد: پشتکار و تکاپوی زیاد که منجر به موفقیت خواهد شد، ویژگیهایی که برای به دست آوردن شغل پردرآمد در جامعهمان مورد نیاز است، دقیقا آن چیزی است که اکثر مردان نمیخواهند در زنان وجود داشته باشد. امروز مردان حرفهای و متخصص آینده، آنانی که حداقل در مدارس هستند، هنوز به دنبال مادرانی برای اولاد خود هستند. آنان به دنبال زنان متخصصی نیستند که بتوانند در دنیا به اندازه همان پیشرفت و استقلال آنها کار کنند.»(26)
«اصولاً مردان ترجیح میدهند زنانشان خانهدار باشند. این نکته پس از یک تحقیق در چند دانشگاه در آمریکا بار دیگر نشان داد که حتی در مجتمعهای آموزش عالی در یک کشور متمدن که همواره شعار دفاع از حقوق بشر و آزادی سر میدهد، مردان زن را به عنوان یک همسر و یک مادر برای اولاد خود میشناسند و دلشان نمیخواهد که همسران آنها حتی دارای یک شغل پردرآمد باشد.»(27)
«مطالعات و تحقیقات نیز بیانگر این مسئله است که در همه جوامع نقش اصلی برای زنان، نقش مادری و همسری است.»(28)
فروپاشی بنیان خانواده
دنیای غرب که اشتغال زنان را در رأس شعارهای خود قرار داده و مدّعی تساوی زن و مرد در تمام عرصههای فردی و اجتماعی است، به خانواده به عنوان یک اصل اساسی و مقدس، و نقش محوری زن در آن، توجه نکرده است، بدین سبب بنیان عظیم خانواده در آن دیار بسیار سست شده است. یکی از جامعهشناسان میگوید: «در سالهای اخیر عموما این موضوع مطرح است که خانواده به ویژه در جوامع صنعتی در حال از بین رفتن است یا حداقل از نظام و شیوه خود خارج شده است ... طی سالهای اخیر به ویژه در جوامع صنعتی گرچه عموما ازدواج با تأخیر مواجه شده یا سن ازدواج افزایش یافته است، لیکن نحوه جدیدی از زندگی، یا به تعبیری «جایگزینی» برای ازدواج موسوم به همزیستی مشترک پدیدار گردیده است. افزایش این نوع خانوادهها (خانوارها) باعث گردیده است تا قداست خانواده کاهش یافته، خانواده هر چه بیشتر به سوی ناپایداری سوق یابد ... . به عبارت دیگر، این جریان باعث شده تا به تعبیر نویسندگان غربی، خانواده در مغربزمین با مرگ مواجه گردد. یعنی از حدود نیم میلیون مورد [خانوادههای فروپاشیده] در سال 1970، این رقم در سال 1986 به دو میلیون مورد افزایش یافته است.»(29)
مونا شارن، نویسنده آمریکایی در مقالهای تحت عنوان «اشتباه فمینیستها» مینویسد: «آزادی زنان برای ما افزایش درآمد، سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن، و تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران تجاوز، اعتبارات فردی، عشق آزاد، و زنان متخصص بیماریهای زنان را به ارمغان آورد و لکن در ازای آن چیزی را به غارت برده که خوشبختی بسیاری از زنان در گرو اوست و آن همسر و خانواده است. اسلام به حد فراوانی روی ازدواج و تشکیل خانواده اصرار دارد و عزب بودن و تنها زیستن را مذمت کرده است و خوابیدن بدون همسر را نامطلوب دانسته اما در فرهنگ نادرست غربی بر تنهایی و عزب بودن تأکید میشود. با انقلاب صنعتی، نهضتهای فمینیستی نیز فشار خود را در راستای اشتغال زنان در فعالیتهای صنعتی افزایش دادند. بدون آنکه برای کانون خانواده و نقش حیاتی زن به عنوان همسر و مادر برنامهای اندیشیده باشند، به نام آزادی زن و برابری او با مرد جایگاه والای زن به عنوان مربی جامعه لگدمال شد و ارزش اقتصادی دادن به وقت و کار وی، جانشین ارزش و نقش تربیتی او گردید.»(30)
ممکن است گفته شود کار خانه و ایفای نقشهای همسری و مادری معمولاً مجانی است و برای آن مزدی در نظر گرفته نمیشود در حالی که اشتغال زن به فعالیت اجتماعی ارزش اقتصادی معینی دارد و برای زن درآمد دارد؛ با این وجود چه ترجیحی برای کار خانگی وجود دارد که در زمان تزاحم، زن را به خدمات خانگی الزام کند؟! برای پاسخ به این شبهه اصل سومی را بیان میکنیم.
اصل سوم: ارزشهای والای معنوی
ارزش اقتصادی و مزد مادی، نمیتواند ملاک و میزان برای تعیین ارزش همه کارها باشد. برخی از کارها مسلّم ارزشمند است و کسی در اهمیت آن شک ندارد که با معیار مادی قابل اندازهگیری نیست. هیچ کس شک ندارد که کار مکتشِف و مخترع با ارزش است و میلیاردها انسان از آن بهره میبرد اما با کدام معیار مادی میتوان ارزش آن را تعیین کرد؟ کسی که برای حفظ وطن خویش جانفشانی میکند و از جان خویش میگذرد با کدام پاداش مادی میتوان کار او را پاداش داد؟ بنابراین ارزش مادی معیاری فراگیر برای تعیین ارزش کار نیست. در نتیجه این پندار که مزد مادی میتواند ارزش هر چیز را تعیین کند، باطل است. هیچ گاه کم بودن ارزش مادی یک کار دلیل بر کمتر بودن ارزش آن نیست چنان که عکس آن نیز درست است؛ یعنی بیشتر بودن مزد مادی نمیتواند دلیل بر باارزش بودن باشد. در اسلام ارزشهای دیگری برتر از ارزشهای مادی مطرح است. خداوند در قرآن شریف پاداش کسانی را که با مال و جان خویش در راه خدا فداکاری میکنند بهشت قرار داده است.(31)
از دیدگاه اسلام فعالیتهای خانگی زن ارزش اقتصادی دارد. بنابراین کاری که زن در خانه انجام میدهد الزاما مجانی نیست و زن میتواند در مقابل عملی که انجام میدهد از همسرش مزد دریافت کند. اما اجرت مادی در برابر پاداش معنویای که در آموزههای دینی در نظر گرفته شده، بسیار ناچیز است.
از نگرش اسلام، خانه برای زن خط مقدم جبهه است و کاری که زن در آنجا انجام میدهد با ارزش جهاد مردان برابر است. پیامبر اکرم(ص) در ارتباط با خدمات خانگی زن فرمود:
«هر زنی که هفت روز خدمت شوهرش را انجام بدهد خداوند هفت در از درهای آتش را بر او میبندد و درهای هشتگانه بهشت را بر او میگشاید که از هر در بخواهد وارد شود.»(32)
گروهی از زنان خدمت رسولاللّه(ص) شرفیاب شده و گفتند: مردان با جهاد در راه خدا فضایل فراوانی برای خود کسب میکنند. آیا برای ما عملی نیست که ثواب مجاهدان در راه خدا را درک کنیم؟ پیامبر(ص) به آنان فرمود: «خدماتی که شما در خانه ارائه میکنید ثواب جهاد دارد.»(33) همچنین از رسولاللّه(ص) نقل شده است: «هر زنی که به منظور اصلاح امور خانه چیزی را از جایی بردارد و در جای دیگر بگذارد، خدا نظر مرحمت به او خواهد کرد و هر کس مورد نظر خدا واقع شود به عذاب الهی گرفتار نخواهد شد.» امسلمه عرض کرد: یا رسولاللّه، پدر و مادرم قربانت، برای زنان ثوابهای بیشتری بفرمایید. رسول خدا(ص) فرمود: «هنگامی که زن آبستن میشود، پاداش روزهدار و شبزندهدار را دارد و خدا به او اجر کسی را میدهد که با جان و مالش در راه خدا جهاد میکند. هنگامی که بچهاش را به دنیا آورد، آن قدر پاداش دارد که کسی نمیداند و هر بار شیر میدهد، برابر آزاد کردن بردهای از فرزندان حضرت اسماعیل است. وقتی از شیر دادن فارغ شد، به او خطاب میرسد: گناهانت آمرزیده شد؛ اعمالت را از سر بگیر.»(34)
در ارتباط با نقش همسری زن نیز روایاتی از امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهمالسلام نقل شده است که: «جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است.»(35) اسماء، دختر یزید انصاری به نمایندگی گروهی از زنان خدمت رسولاللّه شرفیاب شد و عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، من به نمایندگی زنان نزد تو آمدهام ... خداوند تو را برای زنان و مردان مبعوث کرد و ما زنان به تو و خدایت ایمان آوردیم. ما در خانههای خویش نشسته و نیازهای شما را برآورده میکنیم. مادر فرزندان شما و پرورشدهنده آنهاییم. در حالی که کارهای بزرگ و پرارزش به مردان اختصاص یافته و ما از آنها محرومیم. مردانند که توفیق جمعه و جماعت دارند، به عیادت بیماران میروند، در تشییع جنازه شرکت میکنند، حج مکرر انجام میدهند و از همه بالاتر توفیق جهاد در راه خدا دارند در حالی که وقتی مردی در جهاد یا مراسم حج شرکت میکند، ما اموالش را نگه میداریم و برای جامههایش نخ میریسیم، فرزندانش را تربیت میکنیم. چرا در زحمتها شریک شما هستیم اما در وظایف بزرگ و مقدس و کارهای پر ارج و پاداش شرکت نداشته و از آنها محرومیم؟
پیامبر رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا تا کنون سخنی به این خوبی در امر دین از زنی شنیدهاید؟ اصحاب گفتند: گمان نمیکنیم زنی به این خوبی سخن بگوید! پیامبر رو به زن کرد و فرمود: «ای زن، برو به زنان دیگر بگو که خوب شوهرداری شما و جلب رضایت همسر و پیروی از وی معادل تمام ثوابهایی است که مردان از راههای دیگر کسب میکنند.»
اسماء در حالی که از این خبر مسرتبخش زبانش به تکبیر و تهلیل گویا بود از خدمت رسولاللّه بازگشت.(36)
رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود: «یک جرعه آب به شوهر دادن برای زن بهتر است از یک سال عبادتی که روزها را روزه و شبها را به نماز مشغول باشد. خداوند به شمار دفعاتی که به همسرش آب بنوشاند خانهای در بهشت برای او میسازد و شصت گناه او را میبخشد.»(37)
در ارتباط با ارزش مادری نیز رسول گرامی اسلام فرمود: «خداوند برای زن باردار، اجر و پاداش کسی را که روزها را روزه دارد و شبها را به عبادت مشغول است مینویسد ... در وقت زایمان به اندازهای به او اجر میدهد که جز خدا نمیداند. وقتی که کودک را به دنیا آورد به تعداد مکیدنهای کودک از سینه مادر برایش ثواب نوشته و از گناهانش میگذرد.»(38) در روایات فراوانی به تعبیرهای مختلف آمده که بهشت زیر پای مادران است(39) و نسبت به مادر بسیار سفارش شده است.(40)
از مجموع این روایات، به خوبی استفاده میشود که ارزش والای کار زن در خانه در عصر ائمه نیز برای مردم روشن نبوده است. کار خانگی که معمولاً توسط زنان انجام میشده در هر زمان با بیمهری روبهرو بوده، در حالی که کارهای بیرون از خانه که مردانه بوده باارزشتر و چشمگیرتر به نظر میآمده است. این امر، زنان عصر ائمه(ع) را نیز به این پرسش وادار کرده که چرا باید چنین باشد و زنان از بسیاری از ارزشها محروم باشند.
مفسران وحی با بیان ثواب بیشمار برای حمل و زایمان و بچهداری، ارزش والای کار زن در خانه را به مردم گوشزد کرده و آنان را متوجه این مهم کردند که بچهداری و تربیت فرزند به دست توانای زن، کمتر از کار مردان در بیرون از خانه نیست. اسلام فرهنگ خانهداری و مادری را ارزشمند دانست و آن را بین مسلمانان ترویج کرد. بنابراین بر خلاف فمینیستها(41) و برخی از نویسندگان مسلمان(42) که علت فرودستی زنان را حامله شدن و بچهزایی میدانند، آموزههای دینی با تبیین جایگاه واقعی همسر و مادر، زنان را به همسرداری و بچهداری ترغیب و تشویق کرده است. در حالی که «مادر اگر فرزند صالح و سالمی تربیت کند و به اجتماع تحویل دهد مثل آن است که دنیایی را زنده کرده است.»(43)
همچنین یکی از نویسندگان میگوید: «مادر به عقیده ما باید فقط مادر بماند تا جامعه بهشت را در زیر پای او احساس کند. هیچ خدمتی ضروریتر و حیاتیتر و مقدستر از خدمت مادری نیست. مادر باید تمام وقت مادر بماند. مادران نیمهوقت، آینده فرزندان خود را فدای درآمد ناچیز از خدمات عمومی مینمایند. هیچ درآمدی، آینده سعادتبخش فرزندان ما را به جای محبت مستمر و مراقبت مادر تأمین نمیکند. این خدمت تماموقت مادران است که هرگز قابل ارزیابی نیست، به همین مناسبت از لحاظ جرمشناسی حضور مادر در کانون خانوادگی، ابتداییترین ضرورت به نظر میرسد.»(44)
دکتر الکسیس کارل میگوید: «تعلیم و تربیت کودک، دقتی دائمی را ایجاب میکند که جز به وسیله پدر و مادر تأمین نمیشود زیرا فقط اینان مخصوصا مادر از آغاز زندگی، خصایص بدنی و روانی و استعدادهای کودک را (که پرورش آنها باید هدف تعلیم و تربیت قرار گیرد) شناختهاند. خبط بزرگ اجتماع امروزی در این است که از سنین کوچکی، کودکستان و دبستان را جایگزین کانون خانواده و دامان مادر کرده است. این امر را باید معلول خیانت زنان دانست. مادرانی که کودکان خود را به کودکستان میسپارند تا به شغل اداری و هوا و هوس و تفننات ادبی و هنری خود بپردازند یا فقط وقت خود را به بطالت بگذرانند، سبب خاموشی اجاقهای خانوادگی میشوند که کودکان در آنها بسی چیزها را فرا میگیرند. رشد کودکانی که در میان خانواده خود به سر میبرند بیشتر از اطفالی است که در مدارس شبانهروزی بین همسالان خود زندگی میکنند.»(45)