مهدی در فوتبالایران خیلی زود رشد و بسیار سریع پلههای ترقیرا طی کرد... او سپس راهی آلمان شد و مدتهفت سال است که در آن کشور زندگی میکند...مهدی، یکی از ورزشکاران بااخلاق ایرانی استکه همیشه از او به نیکی یاد میشود و اخلاق خوباو زبانزد خاص و عام است... مهدویکیا در زمانحیات ورزشی خود همیشه با غرور فاصله داشته وسعی کرده از آن دور بماند، همیشه به حواشی وشایعات بیتوجه بوده و سعی کرده بود، طوریزندگی کند که حاشیهای در اطراف او نباشد...آخرین بار مهدی را یک هفته پس از صعود ایرانبه جام جهانی 2006 دیده بودم، درست ماننداولین باری بود که او را در تمرینات پرسپولیس درسال 75 دیده بودم، محجوب و محبوب... یکروز کامل با او بودم، من، او، ایمان و علی دوستیاولین مربیاش... قرار ما با او در ورزشگاهباباخانی بود همان جایی که با الفبای فوتبال آشناشد، مهدی به دیدن اولین مربی خود (علیدوستی)رفته بود... او به همراه دوستانقدیمیاش در سالن بازی میکرد و کرکریهایاو با دوستان قدیمیاش بسیار دیدنی و شنیدنیبود، پس از پایان بازی، مهدویکیا شروع به امضادادن به حاضرین در ورزشگاه کرد... کودکان ونوجوانانی که آرزویشان این است، روزی مانندمهدی شوند... پس از بازی، مهدی بهدوستی گفت: (علی آقا)، هوس آبگوشت کردم، از همانآبگوشتهای قدیمی و دقایقی بعد جایتانخالی، بساط آبگوشت و نان سنگک و ریحان مهیاشد، پس از صرف ناهار و کمی گپهای دوستانه،به همراه مهدی به خانهی پدریاش واقع درخیابان ابوذر رفتیم، و آن جا چند عکس یادگاریبا دخترش عسل گرفتیم و همان شد روی جلد مجلهخانواده سبز...
خصلت خوب مهدی این است که او هیچگاهگذشته خود را فراموش نمیکند، (علی دوستی)اولین مربی او میگوید: مهدی از کودکی چنینخصوصیتی داشت، جوان پرانرژی که همیشه بااحتیاط ورزش را دنبال میکرد، او هیچگاه گذشتهو مربیان خودش را فراموش نمیکند، او جوانقدرشناسی است که سعی میکند، همیشه ازحواشی دور بماند... مهدی هرگاه تهران میآید،به من سر میزند، ناهار را با هم میخوریم، با همپیش بچه محلهای سابقش میرویم، تا الان که باشما صحبت میکنم، بیش از 16 سال است کهمهدی را میشناسم، تا حالا کوچکترین موردیاز غرور در وجود او ندیدم. مهدی زمانی که بهآموزشگاه فوتبال من در ورزشگاه باباخانیمیآید، بچههای کوچک که دوست دارند روزیمهدویکیا شوند، در اطراف او جمع میشوند ومهدی با حوصله با آنان صحبت میکند و امضاییادگاری به بچهها میدهد...
Ehefran Nr.2 ist im Zweiten)
(monat Schwanqer
(همسر دوم مهدویکیا در ماه دوم بارداری)
و با خود پرسیدم، چرا؟
نشریات امروز ایران بسیار شدید به این موضوعپرداختند که ای کاش نمیپرداختند، به هر حالترجمه یک نشریه آلمانی به نام (بیلد) که همهمیدانند از سوی صهیونیستها تامین میشود و ازنشریاتی است که سالها با ایران و ایرانی بد است،نمیتواند پاسخگوی پرسشهای ما و آنها باشد...که از آن تقلید کردند.
باورم نمیشد! واقعا عجیب است، روزنامه بیلددیروز گزارشی درباره این موضوع چاپ کرد کهامید دارم حقیقت نداشته باشد تا هم بر زندگیشخصی مهدویکیا لطمه نخورد و هم تیم ملی درآستانه جام جهانی دستخوش حواشی مخربنشود. Bild یکی از روزنامههای سرشناس آلمانکه گزارش، فیلم و عکسهایی را به صورت آزادمیخرد، گزارشی از یک دختر ایرانی که خودشرا (سمیرا مهدوی کیا) معرفی میکند، دریافتکرد. او در گفتگویی که به Bild فروخت ادعا کردکه همسر دوم مهدوی کیا است و عکسهای خودرا به وی فروخت، اما هیچ کدام از این عکسهادر کنار مهدوی کیا نبوده است؟ (سمیرا. س)دختر یکی از پزشکان ایرانی در داخل کشور استکه ادعا میشود او در کشور آلمان به عنوان یککلاهبردار شناخته شده است... سمیرا برای اغفالو گرفتن باج از همسر پیشین خود که تاجر بزرگفرش ایرانی به نام (دا...) است، پایش به دادگاهکشیده شده بود، او با نزدیک شدن بهشخصیتهای مهم و البته پولدار ایرانی خارج ازمرزهای میهن از آنان باجهای هنگفتی گرفتهاست، او پس از گذشت سه سال از پرونده فرشفروش مونیخی شکار بزرگ دیگری را به دامانداخت، مردی که آشکارا با توجه به محبوبیت وپیشینهاش، طعمه بزرگتری برای رسیدن بههدفهای شوم او بود. شنیدهها حاکی از ایناست که وی با محل اسکان و جزییات زندگی(کیا) در هامبورگ آشنا بود و به آرامی به زندگیستاره تیم ملی ایران نزدیک شد و گویا سرانجامتوانست نظر مثبت مهدی را برای ازدواج موقتدر تهران به دست آورد... اما گویا مهدی با پیبردن به این که ممکن است در دام این زن گرفتارشود، او را از خود طرد کرد... و همین طرد شدنباعث شد تا وی اطلاعات آشنایی و رابطه خود رادر اختیار بیلد و مطبوعات آلمان بگذارد. امامهدی چنین مسئلهای را تکذیب کرد.
سمیرای معروف
باجخواهی سمیرا
گزارشها حاکیست سمیرا برای پاپس کشیدن اززندگی مهدی دوبار از این بازیکن درخواستپول کرده است که هر دوبار با مخالفت او روبروشده است، وی در روزهایی که روزنامههای اروپاو آمریکا به دنبال سرسوزن بهانه برای انزوایکامل تیم ملی هستند، حرفهایش را بهروزنامههای آلمان فروخت... مبارزه مهدی ووکیلی که با او همکاری میکند، همچنان ادامهدارد، گواه محکم مهدی مدارک و سندهاییاست که به پلیس داده است، مهدوی کیا از پلیسدر این زمینه کمک خواست، چرا که احساسمیکند در یک دسیسه گرفتار شده است...
مهدوی کیا به بیلد گفت: از این که این مطلبآشکار شد خیالم راحت شد، من در یک تله گرفتارشدم. باید به این مسئله اعتراف کرد که بازیکنانلژیونر میتوانند مانند هر جوان دیگری هدفگروهی از سودجویان قرار گیرند تا با استفاده ازجایگاه و آبروی آنان پولی به دست آورند، کاملاواضح است که انتشار چنین اخبار کذبی آن همدر آستانه آغاز جام جهانی تنها با هدف تضعیفروحیه بازیکنان تیم ملی ایران صورت میگیرد.بیلد مینویسد: که مهدوی کیا برای سمیرا یکخانه 180 متری در 2 کیلو متری خانه اصلیاشاجاره کرده که اجاره آن ماهی 3000 یورواست. شنیدهها حاکی از آن است که تنها سه هفتهپس از ازدواج، سمیرا با شکایت به پلیس میگوید:مهدی دیگر به او خرجی نمیدهد و حتی حاضرنیست کرایه خانه من را بدهد. مهدوی کیا هم بهپلیس میگوید: من در یک دسیسه گرفتارشدهام... آن چیزی که در حال حاضر مشخصاست، این که مسایل پشت پرده خصوصا درردههای بالای فوتبال وجود دارد که حضورمافیای فوتبال را نیز تایید میکند، اخبار کذبمنتشر شده از سوی بیلد درخصوص مهدوی کیا،یکی از مواردی است که در جهت تضعیف روحیهبازیکن ما صورت گرفته و با طرح این مسایلحیثیتی میخواهند شخصیت قهرمانان ما را تحتتاثیر قرار بدهند.